جوانی که از آمریکا خدمت عارف بی نظیر حضرت آیت الله بهجت در 27/11/1386 رسید
از آقا سوال کرد در آمریکا بمانم یا بیایم ایران ؟حضرت آقای بهجت فرمود: هر جا که بتوان
طاعت خداوند متعال را کرد .
جوانی که از آمریکا خدمت عارف بی نظیر حضرت آیت الله بهجت در 27/11/1386 رسید
از آقا سوال کرد در آمریکا بمانم یا بیایم ایران ؟حضرت آقای بهجت فرمود: هر جا که بتوان
طاعت خداوند متعال را کرد .
دیروز جوانی به حضرت آیت الله بهجت عرض کرد :مورد آزار جنیان هستم چه کنم؟
حضرت آیت الله بهجت فرمود:شبها هنگام خواب به همراه خود قرآن داشته باشید
من ترک عشق شاهد و ساغر نمی کنم صد بار توبه کردم و دیگر نمی کنم
باغ بهشت وسایه طوبی و قصر حور با خاک کوی دوست برابر نمی کنم
تلقین ودرس اهل نظر یک اشارتست گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم
هرگز نمی شود ز سر خود خبر مرا تا در میان میکده سر بر نمی کنم
ناصح بطعن گفت که روترک عشق کن محتاج جنگ نیست برادر نمی کنم
این تقویم تمام که با شاهدان شهر ناز و کرشمه بر سر منبر نمی کنم
حافظ جناب پیر مغان جای دولتست من ترک خاکبوسی این در نمی کنم
حافظ
عشق بازی و جوانی وشراب لعل فام مجلس انس وحریف همدم و شورب مدام
ساقی شکر دهان ومطرب شیرین سخن همنشینی نیک کردار وندیمی نیکنام
شاهدی از لطف وپاکی رشک آب زندگی دلبری در حسن وخوبی غیرت ماه تمام
بزمگاهی دلنشان چون قصر فردوس برین گلشنی پیرامنش چون روضه دارالسلام
(حافظ)
اعتکاف در مسجد سهله
در اینجا سلوک آقای مجتهدی وارد مرحله حساسی می شود و به اعتکاف در مسجد سهله رهنمون می گردند ، ایشان در این مورد می فرمودند :
در نجف به دستور حضرت مولا علی (علیهالسلام) راهی مسجد سهله شده و مدت هشت سال به طور مداوم، در آنجا معتکف گردیدم و به جز تجدید وضو و تطهیر از مسجد خارج نمیشدم.
در پایان این مدت از طرف حضرت امیر (علیهالسلام) و آقا امام زمان (روحی فداه) عنایت زیادی به من شد.
حاج کاظم سهلاوی یکی از خدام مسجد سهله میباشند تعریف کردند:
در مدتی که آقای مجتهدی در مسجد سهله معتکف بودند، با هیچ کس صحبت نمیکردند و دائم مشغول ذکر و فکر و توسل و گریه بودند، هیچ گاه تسبیح از دستشان جدا نمیشد و حالشان مثل حال شخص متحضر و کسی که هر لحظه در حال جان دادن است بود.
شبها را نمیخوابیدند و اگر کسی هم وارد حجره ایشان میشد بیش از پنج دقیقه با او نمینشسته و از حجره بیرون میآمدند، اکثر اوقات در حال بکاء بودند و از خوف و حب خدا میگریستند.
آقای مجتهدی بعد از تمام شدن این مدت نزد ما آمده و فرمودند:
من دیگر از طرف حضرت ولی عصر (علیهالسلام) مرخص شده و میتوانم اینجا را ترک کنم، آنچه بایستی از ناحیه ایشان به من برسد مرحمت شد.
خصوصیات اخلاقی
جناب شیخ بسیار مهربان، خوشرو، خوش اخلاق، متین و مؤدب بود. همیشه دو زانو می نشست، به پشتی تکیه نمیکرد، همیشه کمی دور از پشتی مینشست. ممکن نبود با کسی دست بدهد و دستش را زودتر از او بکشد. خیلی آرامش داشت. هنگام صحبت اغلب خنده رو بود. به ندرت عصبانی میشد. عصبانیت او وقتی بود که شیطان و نفس سراغ او میآمدند. در این هنگام سراسر وجودش را خشم فرا میگرفت و از خانه بیرون میرفت و آن گاه که خود را بر نفس چیره مییافت، آرام باز می گشت.
نکته مهمی که در حسن خلق، مورد توجه شیخ بود و دیگران را نیز بدان توصیه میفرمود، این بود که انسان باید برای خدا خوش اخلاق باشد و با مردم خوش رفتاری کند. در این باره میفرمود:
« تواضع و حسن خلق، برای خدا، نه برای جلب مردم به سوی خود و ریاکارانه.»
شیخ بسیار کم حرف بود، حرکات و سکنات او به خوبی نشان میداد که در حال فکر و ذکر و توجه به خداست. اول و آخر صحبتش خدا بود. نگاه به او، انسان را با خدا آشنا میکرد. هر کس به او نگاه میکرد به یاد خدا میافتاد. گاهی که از او میپرسیدند: کجا بودی؟ میفرمود:
« عند ملیک مقتدر »!
در جلسات دعا، بسیار گریه میکرد. هرگاه اشعار حافظ یا طاقدیس خوانده میشد میگریست. در عین گریه، قادر بود تبسم کند و بخندد و یا مطلبی را نقل کند که همه را از کسالت بیرون بیاورد. نسبت به وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع) بسیار عشق میورزید، مانند پروانه گرد شمع وجودش پر و بال میزد، هنگامی که مینشست در هر چند نفس، یک بار ذکر:
« یا علی ادرکنی »
را تکرار میکرد.
اخلاق سفر
شیخ در طول عمر پربرکت و نورانی خود سفرهایی به مشهد، کاشان، اصفهان، مازندران و کرمانشاه داشته است. تنها سفر وی به خارج از کشور، مسافرت به عراق، برای زیارت عتبات عالیات بوده است.
به گفته همسفرانِ جناب شیخ، او خوش سفر بود، و در مسافرتها بی آلایش و خوش مشرب.
هیچ فرقی میان خود و شاگردان و ارادتمندانش قایل نبود. اگر اثاثیهای باید حمل میشد، او نیز حمل میکرد و سهم خود را از هزینه سفر میپرداخت.
آشتی دادن
یکی از مسایل مهم اخلاقی که جناب شیخ به آن اهمیت میداد، آشتی دادن بین افراد بود. از افرادی که با هم قهر بودند دعوت میکرد و با تکیه بر قرآن و احادیث اسلامی آنان را آشتی میداد.
.
تولد و تحصیل:
سید محمد حسین طباطبایی در 29 ذیالحجة 1321 ه در شهر تبریز به دنیا آمد. خانواده ایشان به فضل و علم و ریاست مشهور بود و اجداد او همگی از علمای معروف به شمار میآمدند. مادرش در پنج سالگی و پدرش در نه سالگی او دارفانی را وداع گفتند. او از همان کودکی برای خواندن و نوشتن و آموختن قرآن کریم و کتابهای فارسی متعارف در آن زمان پا به مکتب نهاد. خوشنویسی را نزد استاد میرزاعلینقی آموخت. سپس به آموختن زبان و ادبیات عرب پرداخت و سطوح را نزد اساتید معروف شهر تبریز به پایان رسانید.
در سال 1343 ه برای تکمیل دروس حوزوی به نجف اشرف مهاجرت کرد و طی یازده سال دروس فقه و اصول را نزد علمای بزرگ آن زمان مثل آیة ا... نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ محمدحسن غروی اصفهانی آموخت و به درجه اجتهاد نائل شد.
علامه طباطبایی به آموختن فقه و اصول بسنده نکرد و علوم دیگری مثل رجال و فلسفه و عرفان و اخلاق و ریاضیات و حساب و جبر و هندسه را نیز آموخت. در سال 1353 ه به خاطر شرایط سخت اقتصادی، به اتفاق برادرش سید محمدحسن به تبریز بازگشت و حدود 10 سال در این شهر تدریس نمود.
پس از این دوره با پایان پذیرفتن جنگ جهانی دوّم و خروج نیروهای روسیه از آذربایجان و بهبود یافتن وضعیت اقتصادی، علامه طباطبایی فرصت را مناسب دید تا پویش علمی خود را از سر گیرد. لذا به قم مهاجرت کرد و به تدریس علم تفسیر و فلسفه و علوم عقلی که در حوزههای آن زمان متداول نبود در کنار علوم دیگری مثل فقه و اصول آغاز کرد.
در سال 1368 ه به تدریس اخلاق و عرفان مبادرت ورزید، سپس رساله سیر و سلوک منسوب به علامه بحرالعلوم را تدریس نمود.
علامه طباطبایی دانشهای خود را از مجموعهای از بزرگان علم و دانش مثل شیخ محمدحسین نائینی و شیخ محمدحسن غروی اصفهانی در فقه و اصول، سید حسن بادکوبهای در فلسفه – که تأثیر زیادی در شکلگیری شخصیت علامه طباطبایی داشت – آموخت. از اساتید دیگر ایشان میتوان به سید ابوالحسن اصفهانی در فقه –که چند سال نزد ایشان تلمذ کرد – و میرزا علی قاضی طباطبائی در اخلاق - که تأثیر زیادی بر شخصیت علامه طباطبایی داشت - اشاره کرد. علامه طباطبایی از میرزای نائینی اجازه اجتهاد دریافت کرد و از شیخ عباس قمی و آیت ا... سید آقاحسین بروجردی اجازه روایت گرفت. نیز نزد سید کوه کمرهای و سید ابوالقاسم خوانساری و میرزا علی ایروانی و شیخ علیاصغر ملکی نیز تلمذ نمود.
شاگردان:
تعداد بسیاری از بزرگان حوزه از چشمه جوشان علوم مختلف علامه طباطبایی کسب فیض کردند که هر کدامشان بعداً نقش برجستهای درگسترش علوم عقلی ایفا کردند که بعضی از برجستگان آنها عبارتنداز: شهید مرتضی مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح، شهید قدوسی، شهید سیدمحمدرضا سعیدی، آیة ا... جوادی آملی، استاد مصباح یزدی، آیة ا... مکارمشیرازی، شهید مصطفی خمینی و سید عبدالکریم موسوی اردبیلی.
جایگاه علمی:
علامه طباطبایی فقط در علوم عقلی و نقلی مجتهد نبود بلکه ایشان از علوم گستردهای بهره داشت. او ادیب و شاعر برجستهای بود و اشعار عربی و فارسی بدیعی از او به جای مانده است. وی خط زیبایی داشت و در نگارش خط مجموعهای دارد که ضمیمه یکی از تألیفاتش میباشد.
شیوه تدریس:
علامه طباطبایی در تدریس شیوهای نرم و ملایم داشت و به هیچ یک از مطالب درسی خود پایان نمیداد مگر اینکه با بحث خود آن را اشباع مینمود. بدون اینکه ذهن طلبه را با دستهبندیهای گوناگون متشتت کند، از عبارات موجز و کوتاه بهره میگرفت. در علوم نظری مثل فلسفه و امثال آن از استدلال و برهان استفاده مینمود. ایشان در این زمینه میگوید: «شایسته نیست که در اثبات چنین علومی به شعر و داستان تکیه شود.»
ویژگیهای شخصیتی:
به صورت کامل نمیتوان بر شخصیت علامه طباطبایی احاطه پیدا کرد. معانی تقوا و اخلاق حسنه را در رفتار خویش تجسّم بخشیده بود. نسبت به خداوند اخلاص کامل داشت و همیشه ذکر و دعا بر لب داشت. نسبت به ادای مستحبات مداومت داشت. در ماه رمضان برای عبادت و تألیف و قرائت قرآن و خواندن دعای سحر – که به آن اهتمامی ویژه داشت – برنامه دقیقی داشت. به نحوی که در حضور افراد خانواده خود به خواندن دعای سحر میپرداخت.
علامه طباطبایی زندگی متواضعانهای داشت، در خانهای ساده میزیست و لباس عادی میپوشید. او در طول زندگی خود از حقوق شرعی استفاده نکرد بلکه نیازمندیهای خود را از طریق زمین کشاورزی پدری خود در تبریز برطرف میساخت.
نسبت به اساتید خود احترامی فوقالعاده داشت، خصوصاً برای استاد اخلاق خود آیت ا... قاضی طباطبایی احترام ویژهای قائل بود. در برابر شاگردان خود رفتاری متواضع داشت و نمیپذیرفت که شاگردانش او را با واژه استاد خطاب کنند. به شاگردانش میفرمود: «ما و شما برای یک کار آمدهایم و آن این که حقائق اسلام را بشناسیم.»
روش او در نوگرایی:
در سال 1364 ه علامه طباطبایی رهسپار قم گردید. حوزه علمیه قم که در آن زمان تحت سرپرستی آیة ا... الله العظمی بروجردی قرار داشت، بالندگی خود را آغاز نموده بود ولی برای این کار نیازمند طلایهدار بود. بنابراین حضور علامه طباطبایی در شکلگیری این نهضت جدید فکری نقش برجستهای پیدا کرد. خود ایشان در این باره میگوید: «وقتی به قم پا گذاشتم، نیازمندیهای حوزه را به دقت مورد بحث و بررسی قرار دادم و دریافتم که نبود درسهای تفسیر قرآن و بحثهای عقلی از نواقص عمده آن به شمار میآید، از این رو به تدریس تفسیر و فلسفه مبادرت ورزیدم، با این که از نظر بعضی از علما، تفسیر قرآن به تحقیق و تأمل نیاز ندارد و شایسته نیست که جای فقه و اصول را بگیرد. حتی بعضی از علما اعتقاد داشتند که تدریس تفسیر و مشغول بودن به آن دلیلی بر اندکی معلومات دارد. علیایحال در برابر خداوند متعال دلیل مقبولی نداشتم که از ایدههایم دست بردارم بلکه برعکس، این راه را ادامه دادم که تفسیرالمیزان دستاورد آن شد.»
فلسفه وضعیت بهتری از تفسیر نداشت، چرا که اگر تفسیر از نظر بعضیها، بیارزش تلقی میشد، فلسفه شایسته مجازات هم بود. با همه این احوال علامه طباطبایی اقدام به تدریس فلسفه نمود و اسفار را یک ماده درسی قرار داد. چرا که علامه تشخیص داده بود با توجه به این که انگیزههای مادی به جنگ مسلمانان آمدهاند و فسفه غربی فرزندان مسلمان را تحت تأثیر قرار دادهاند، این کار یک مسؤولیت به شمار میآید. ولی کوششهایی صورت گرفت تا تحرکات علامه را متوقف کنند. حتی کار به جایی رسید که بعضیها نزد آیة ا... بروجردی سعایت کردند که این درس مهم را که نزدیک به یکصد نفر از طلاب علوم دینی در آن حاضر میشدند، تعطیل کند. در همین حین به علامه طباطبایی خبر رسید که قرار شده است شهریه طلابی که در درس ایشان حاضر میشود قطع شود. علامه متحیّر شد که درس را ادامه دهد و پیامدهای منفی کار خود را بپذیرد یا اینکه درس را تعطیل کند. در همین اثنا برای او نامهای از آقای بروجردی رسید که فحوای آن این بود که خود او هم در اصفهان اسفار را مخفیانه برای شاگردانش تدریس میکرده است. یعنی تدریس علنی فلسفه به مصلحت نیست. علامه طباطبایی نیز شفاهی پاسخ داد که او از تدریس فقه و اصول ناتوان نیست، بلکه او از تبریز برای این به قم آمده است که اذهان طلاب را رسوبزدایی کند و با مادیگرایان مقابله نماید. چرا که زمان حاضر با آن زماین که اسفار به صورت مخفیانه تدریس میشده است تفاوت دارد. زیرا در آن زمان مکاتب فلسفی مخالف وجود نداشته است که موجب توجه حوزه علمیه به علوم عقلی گردد. ایشان در پاسخ به نامه آقای بروجردی چنین نوشتند: «پرداختن من به این درس ناشی از تشخیص مسؤولیت شرعی برای برطرف کردن یک نیاز اساسی در جامعه اسلامی است. ولی در عینحال برای خودم جایز نمیبینم که با توصیه شما مخالفت کنم، چرا که شما را زعیم حوزه و رهبر جامعه شیعی میدانم. لذا خودم را به اطاعت از دستور شما ملزم نمودم، حتی اگر به تعطیلی درس بینجامد. من در پیشگاه خداوند به حکم شما برای دست برداشتن از وظیفه تشخیصی خودم تکیه خواهم کرد، اما اگر نظر شما غیر از این باشد، من درس را پی خواهم گرفت.»
به خاطر این نامه سرشار از اخلاق عالی و روح مسؤولیتپذیر، آیة ا... بروجردی اجازه داد که علامه طباطبایی درس خود را ادامه بدهد.
از سوی دیگر علامه در درسهای خود بر یک نکته اساسی تکیه میکرد و آن این که دین و عقل از یکدیگر جدایی ناپذیرند و باید در جایی که عقل از رسیدن به حقیقت باز میماند به قرآن کریم مراجعه شود. از این رو موارد زیر در رأس توجهات ایشان قرار گرفت:
* توجه به قرآن کریم و طرح تفسیر جدید برای قرآن کریم که در عین برخورداری از اصالت، از ویژگی عمق و همهجانبه بودن نیز برخوردار بود و با شرایط زمانی متناسب بود. بدین ترتیب جایگاه رفیع قرآن به عنوان تنها منبع جاودانه برای هدایت فکری و عملی انسان حفظ میگردید. علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان خود همین مسأله را لحاظ کرد. تفسیر المیزان علاوه بر بحثهای عمیق علمی، تفسیری آسان است و از پیچیدهگرایی و فرقهگرایی افراطی به دور میباشد. در این تفسیر آیات قرآن با آیات دیگر تفسیر میشود و از ذکر روایات غیرصحیح و تأویلی خودداری میگردد. در این تفسیر به بعضی از تفاسیر قدیم و جدید نیز مراجعه شده است. علامه طباطبایی در بیان روش تفسیری خود میگوید: «ما قرآن را با قرآن تفسیر میکنیم و معانی آیات را با توجه و تدبر در قرآن توضیح میدهیم و مصادیق را تشخیص داده و با خواصی که آیات در اختیار قرار میدهد معرفی میکنیم. همانگونه که خداوند میفرماید: «ونزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء» (نحل/ 89) و غیرممکن است که قرآن مایه روشنی هر چیزی باشد ولی خود را تبیین نکند. و خدا فرموده است: «هدی للناس وبینات من الهدی والفرقان» (بقره / 185) و فرموده است: «وأنزلنا إلیکم نوراً مبیناً» (نساء/174) و چگونه ممکن است که قرآن هدایت و دلیل روشن و فرقان و نور مبین برای تمام نیازمندیهای مردم باشد و این نیاز آنان را برآورده نسازد، در حالی که شدیدترین نیاز همین است؟ و فرموده است: «والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا» و چه جهادی عظیمتر از این که در فهم کتاب او جهاد شود و چه راهی هدایتگر به سوی او از قرآن وجود دارد؟»
یکی از بارزترین مزایای این تفسیر این است که قرآن کریم ثابت میکند که پس از شرح آیات و بیان معانی آن به موضوعات حاشیهای مهم و مهمترین قضایایی که در گذشته و حال اذهان را به خود مشغول داشتهاند میپردازد و در این میان همان گونه که به اعجاز قرآن از جهات گوناگون بلاغت، شیوه متین و چالشگری آن با علم و اخبار غیبی و کسی که قرآن بر او نازل شده است و اختلافی در آن نیست میپردازد و در همه اینها از خود قرآن مدد میجوید.
سپس قوانین و سنتهایی را که قرآن کریم ثابت میکند مورد اشاره قرار میدهد، مثل تصدیق قانون عمومی علیت. علامه در تفسیر خود امور خارقالعاده را اثبات کرده و ثابت میکند که جز خداوند چیز دیگری در اشیاء مؤثر نیست. ایشان بیان میدارد که قرآن معجزهای روشن برای درستی رسالت است نه یک دلیل عامیانه.
* ریشهدارسازی فلسفه اسلامی و توانا ساختن آن برای ایستادگی در برابر چالشهای فکری غربی. علامه طباطبایی با تأکید بر درس فلسفه در حوزه و تربیت تعدادی از شاگردان ارزشمند و تألیف بیش از ده کتاب در فلسفه و اعتقادات، فلسفه اسلامی را توانمند ساخت. کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم که در پنج جلد همراه با تعلیقات ارزشمند شاگرد شهید و شهیر ایشان آیة ا... مرتضی مطهری به چاپ رسید، درآمدی بر این تلاش پیگیر به شمار میآید.
* تألیف. علامه طباطبایی 35 رساله و کتاب مانند تفسیر المیزان را برای چاپ در اختیار کتابفروشی اسلامیه قرار داد. این تألیفات در عرصههای گوناگون معارف اسلامی مانند تفسیر و فلسفه و عقاید و تاریخ و حدیث و فقه و اصول و علوم قرآن و عرفان و فرهنگ عمومی اسلامی و ریاضیات میباشند.
* رساندن اندیشه اسلامی اصیل اسلامی به اروپا. ایشان طی گفتگوهایی که با هانری کوربن شرق شناس فرانسوی داشت و از سال 1378 ه آغاز شده بود، این کار را صورت داد. این گفتگوها بیش از بیست سال طول کشید و تهران محل این دیدارها بود. ایشان هر ماه دو مرتبه به تهران سفر میکردند. با این تلاشها کوربن به مذهب امامیه نزدیک شد. هانری کوربن این گفتگوها را تدوین کرد و در کشور خود منتشر ساخت. او به نشر اندیشه تشیع مبادرت ورزید و کار به جایی رسید که هانری کوربن صحیفه سجادیه میخواند و میگریست.
* تعداد زیادی از علما و اساتید و اندیشمندان و نویسندگان که بعدها نقشهای فکری و سیاسی مهمی را ایفا کردند از شاگردان علامه طباطبایی میباشند. مثل آیة ا... شهید مطهری، آیة ا... شهید بهشتی، امام موسی صدر، آیة ا... ناصر مکارم شیرازی، آیة ا... شهید مفتح، آیة ا... سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، استاد مصباح یزدی، آیة ا... جوادی آملی و آیة ا... حسن زادهآملی و دیگران.
علامه طباطبایی و زمانه:
کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم ایشان به پدیده مبتلابه جامعه اسلامی یعنی پیروی از فلسفه غربی میپردازد. کتاب «زن در اسلام» او از تداوم ستم اروپای قدیم به زن و تداوم ستم جدید بر زن حرف میزند و بیان میدارد که تمدنهای قدیم و جدید موضع افراط و تفریط در برابر زن داشتهاند.
«نظریه سیاست و حکومت در اسلام» با اینکه حجم کوچکی دارد ولی میزان تعامل و همنوایی علامه طباطبایی با زمانه را به خوبی نشان میدهد. علامه طباطبایی در این کتاب به صورت ریشهای به مسأله حکومت میپردازد و اسلام را با نظامهای وضعی مورد مقایسه قرار میدهد و به مزایای حکومت و سیاست اسلامی و معایب نظامهای وضعی مثل دموکراسی و دیکتاتوری که دو روی یک سکه هستند، میپردازد.
نقش علامه طباطبایی در پیروزی انقلاب اسلامی:
با شکلگیری نهضت امام خمینی در ایران و پس از آن، علامه طباطبایی در کنار دیگر علمای برجسته حوزه، نقش بارزی در مقابله با نظام شاهنشاهی داشت و در صدور بیانیههایی که در محکومیت نظام پادشاهی سابق تهیه شدند مشارکت داشت.
اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و برپایی نظام جمهوری اسلامی، اوضاع جسمی ایشان به گونهای نبود که بتواند در اینباره کاری صورت ولی بهر حال میتوان گفت که علامه طباطبایی نقش برجستهای در تحقق و پیروزی اهداف انقلاب اسلامی داشته است.