ایمان و عبادت على علیه السلام

پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:لو ان السموات و الارض وضعتا فى کفة و وضع ایمان على فى کفة لرجح ایمان على (1) .

یعنى اگر آسمانها و زمین در یک کفه ترازو و ایمان على در کفه دیگر گذاشته شوند بطور حتم ایمان على بر آنها فزونى میکند.

ابو درداء که یکى از اصحاب پیغمبر صلى الله علیه و آله است گوید در شب تاریکى‏از نخلستانى عبور میکردم آواز کسى را شنیدم که با خدا مناجات میکرد چون نزدیک شدم دیدم على علیه السلام است و من خود را در پشت درخت مخفى کردم و دیدم که او با خوف و خشیت تمام با آهنگ حزین مناجات میکرد و از ترس آتش سوزان جهنم گریه مینمود و بخدا پناه برده و طلب عفو و بخشش مینمود و آنقدر گریه کرد که بى حس و حرکت افتاد!گفتم شاید خوابش برده است نزدیکش رفتم چون چوب خشگى افتاده بود او را تکان دادم حرکت نکرد گفتم حتما از دنیا رفته است شتابان بمنزلش رفتم و خبر مرگ او را بحضرت زهرا علیها السلام رسانیدم فرمود مگر او را چگونه دیدى؟من شرح ما وقع گفتم،فاطمه علیها السلام گفت او نمرده بلکه از خوف خدا غش نموده است حضرت على بن الحسین علیهما السلام که از کثرت عبادت و سجده‏هاى طولانى بکلمه سجاد و زین العابدین ملقب شده بود در برابر سؤال دیگران که چرا اینقدر مشقت و رنج بر خود روا میدارى فرمود:

و من یقدر على عبادة جدى على بن ابى طالب؟

کیست که بتواند مثل جدم على علیه السلام عبادت کند؟

وقتى ضرار بن ضمره بر معاویه وارد شد معاویه گفت على را برایم وصف کن!ضرار پس از آنکه شمه‏اى از خصوصیات اخلاقى آنحضرت را براى معاویه بیان نمود گفت شبها بیدارى او بیشتر و خوابش کم بود در اوقات شب و روز تلاوت قرآن میکرد و جانش را در راه خدا میداد و در پیشگاه کبریائى او اشک میریخت و خود را از ما مستور نمیداشت و کیسه‏هاى طلا از ما ذخیره نمى‏نمود،براى نزدیکانش ملاطفت و بر جفا کاران تند خوئى نمیکرد،موقعیکه شب پرده ظلمت و تاریکى میافکند و ستارگان رو بافول مینهادند او را میدیدى که در محراب عبادت دست بریش خود گرفته و چون شخص مار گزیده بخود مى‏پیچید و مانند فرد اندوهگینى(از خوف خدا) گریه میکرد و میگفت اى دنیا!آیا خود را بمن جلوه داده و مرا مشتاق خود میسازى؟هیهات مرا بتو نیازى نیست و ترا سه طلاق داده‏ام که دیگر مرا بر تو رجوعى نیست!سپس میفرمود آه از کمى توشه و دورى سفر و سختى راه!معاویه گریه کرد و گفت اى ضرار بس است بخدا سوگند که على چنین بود خدا رحمت کند ابو الحسن را! .