علل عقب ماندگى جوامع اسلامى

با ظهور اسلام در حجاز و تربیت انسان هاى فرهیخته در مکتب پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت آن حضرت(علیهم السلام) خورشید اسلامى در فراسوى مرزهاى جغرافیایى و فکرى پرتو افکند که به تمدن و فرهنگ اسلامى انجامید.

این تمدن درخشان تمام تمدن ها را تحت تأثیر قرار داد و بدین ترتیب «عصر طلایى تمدن اسلامى» شکل گرفت.

انحرافى که در آغازینِ راه به وجود آمده بود آثار خود را بروز داد; از جمله توقف رشد و گسترش تمدن اسلامى که به مرور زمان به تجزیه ى امپراطورى بزرگ اسلامى و ایجاد فاصله و اختلاف در یکپارچگى جهان اسلام انجامید. نتیجه ى این روند، زمینه ى رشد و بالندگى علوم را از بین برد و جاى آن را به حضور استعمار و فراهم شدن علل عقب ماندگى جوامع اسلامى داد که در توسط حجة الاسلام حسنلو به بررسى برخى از ریشه ها و زمینه هاى جبران آن پرداخته شده است.

آیا تاریخ اسلام تاکنون جوامع پیشرفته داشته است؟

بى تردید مسلمین دوران عظمت و افتخار اعجاب آورى را پشت سرگذاشته اند، نه از آن جهت که در برهه اى از زمان حکمران جهان بوده اند و به قول مرحوم ادیب الممالک فراهانى «از پادشهان باج و از دریا امواج گرفته اند»; زیرا جهانْ حکمرانان و فاتحان بسیارى به خود دیده است که چند صباحى، به زور، خود را بر دیگران تحمیل کرده و مانند کف روى آب محو و نابود شده اند; بلکه از آن جهت که نهضت و تحولى در پهنه ى گیتى به وجود آوردند و تمدنى عظیم و باشکوه بنا کردند که چندین قرن مشعل دار بشر بود و اکنون نیز یکى از حلقه هاى درخشان تمدن بشر به شمار مى رود و تاریخ تمدن به داشتن آن به خود مى بالد.[1] مسلمین قرن ها در علوم و صنایع و فلسفه و هنر و اخلاق و نظام هاى عالى اجتماعى بر همه ى جهانیان تفوق داشتند و دیگران از خرمن فیض آنها توشه مى گرفتند، تمدن عظیم و حیرت انگیز جدید اروپایى که چشم ها را خیره و عقل ها را حیران کرده است و امروز بر سراسر جهان سیطره دارد، به اقرار و اعتراف محققان بى غرض غربى، بیش از هر چیز دیگر، از تمدن باشکوه اسلامى مایه گرفته است.[2]

گوستاو لوبون مى گوید: «بعضى ها (از اروپاییان) عار دارند اقرار کنند که یک قوم کافر و ملحدى (یعنى مسلمانان) سبب شده اروپاى مسیحى از حال توحش و جهالت خارج گردد و لذا آن را مکتوم نگاه مى دارند، ولى این نظر به درجه اى بى اساس و تأسف آور است که به آسانى مى توان آن را رد نمود.

نفوذ اخلاقى همین (مسلمانان) آن اقوام وحشى اروپا را که سلطنت روم را زیر و زبر نمودند، داخل در طریق (بشریت) نمود و نیز نفوذ عقلانى آنان دروازه ى علوم و فنون و فلسفه را که از آن به کلى بى خبر بودند به روى آنان باز کرد و تا ششصد سال استاد ما اروپائیان بودند».[3] براى پیشرفت و انتقال یک فرهنگ و علم و انقلاب فرهنگى و علمى 600 سال، فرصت خیلى خوبى است که یک بلوک و یک منطقه با تکیه به این ارتزاق فرهنگى، خود را بازیافته و به ترقى برسد تا جایى که امروز چنین تمدن و تکنولوژى و صنعتى را به رخ جهانیان بکشد. تمدن فعلى اروپا با زیرساخت هاى اسلامى تا بدین حدّ رشد و ترقى نموده است.

دانشمندان غرب مى گویند: «پیدایش و اضمحلال تمدن اسلامى از حوادث بزرگ تاریخ است. اسلام طى پنج قرن(81ـ597 هـ / 700 ـ 1200 م) از لحاظ نیرو و نظم و بسط قلمرو و اخلاقِ نیک و تکامل سطح زندگى و قوانین منصفانه (عادلانه)ى انسانى و... (احترام به عقاید و افکار دیگران) و ادبیات و تحقیق علمى پیشاهنگ جهان بود.»[4]

و «دنیاى اسلام در جهان مسیحى نفوذهاى گوناگون داشت. اروپا از دیار اسلام غذاها و شربت ها و دارو و درمان، اسلحه ونشانه هاى خانوادگى، سلیقه و ذوق هنرى، ابزار و رسوم صنعت و تجارت و قوانین و رسوم دریانوردى را فراگرفت. و غالباً لغات آن را نیز از مسلمانان اقتباس کرد... علماى (مسلمان اعم از فارس و عرب و ترک و سایر قومیت ها) ریاضیات و طبیعیات و شیمى و هیئت را حفظ کردند و به کمال رسانیدند و به اروپا منتقل کردند... ابن سینا و ابن رشد دو فیلسوف و طبیب بزرگ اسلامى، از مشرق بر فلاسفه ى مدرسى اروپا پرتو افکندند و صلاحیتشان چون یونانیان مورد اعتماد بود... . این نفوذ اسلامى از راه بازرگانى و جنگ هاى صلیبى و ترجمه ى هزاران کتاب از عربى به لاتین و مسافرت دانشورانى از قبیل گربرت و ارلاردبایى و مایکل اسکات و... به اندلس انجام مى گرفت. این، اعتراف به عظمت دانش در جهان اسلام است که از اروپا براى تحصیل به جهان اسلام دانشجویان زیادى اعزام مى شدند و علوم مختلف را فرامى گرفتند... تنها به دوران هاى طلایى، یک جامعه مى توانسته در مدتى کوتاه این همه مردان معروف در زمینه ى سیاست و تعلیم و ادبیات لغت و جغرافیا و تاریخ و ریاضیات و هیئت و شیمى و فلسفه و طب و مانند آنها، که در چهار قرن اسلام بوده اند، بوجود آورد».[5]

 

پزشکان اسلامى پانصد سال تمام علمدار طب در جهان بودند. فیلسوفان اسلامى مؤلفات بسیار ارزشمندى را براى پیشرفت علم طب به کار گرفته اند و تأسیس بیمارستان ها و مراکز درمانى و بهداشتى در شهرهاى مختلف و مراقبت از بیماران و دادن داروى رایگان به آنها و انجام اعمال جراحى درباره ى بیمارى هاى مختلف از جمله کارهایى بود که ترقى و پیشرفت جوامع اسلامى را به رخ جهانگردان مى کشاند.[6]

مسیحیان قرن ها شاهد بودند که مسلمانان پیوسته ولایت هاى مسیحى را یکى پس از دیگرى مى گرفتند و اقوام مسیحى را پیاپى به قلمرو نفوذ خود مى بردند...، نتیجه ى این تصادم کاملاً به سود جهان غرب بود; چون مغرب زمین در جنگ هاى صلیبى شکست خورد ولى در جنگ (فرهنگى) پیروز شد و علوم مسلمانان را فرا گرفت و وارث علم و صنعت شد. در عوض، جهان اسلام پس از آن که آفریننده ى این همه علوم و مبتکر آن بود، با هجوم مغول و درگیرى هاى داخلى و انقراض تمدن ها در تاریکى نادانى و ندارى گرفتار شد، در صورتى که مغرب زمینِ شکست خورده که از کوشش هاى مداوم، تجربه آموخته و شکست ها را از یاد برده بود، عطش علم و علاقه به ترقى را از دشمنان فراگرفت و میدان هاى عقل را پیمود... و با سربلندى به دوران رنسانس قدم نهاد.[7]

تمدن اسلام و جوامع اسلامى از سال 81 ـ 597 ق / 700 ـ 1200 م داراى اوج تعالى و پیشرفت و ترقى در انواع علوم و فنون بود. علوم تجربى اعم از پزشکى و شیمى و فیزیک و زمین شناسى، زیست شناسى و گیاه شناسى در اوج خود بود و بزرگ ترین دانشمندان و مبدعان این علم در گستره ى جهان اسلام به تدریس و تألیف و تحقیق در این علوم اشتغال داشتند و آثار سترگى را به عرصه ى تمدن عرضه مى داشتند و این دانش هاى گسترده ى مبنایى را به تمام همسایگان و جویندگان دانش که از هر سرزمینى به حضور آنها مى رسیدند مى آموختند.[8] خصوصاً از کشورهاى اروپایى دانشجویان زیادى در اندلس اسلامى و بغداد و رى و... به تحصیل علوم و فنون مختلف اشتغال داشتند. جهان غرب در این دوره ى درخشان، اسلامى گرفتار اندیشه ى قرون وسطى و توحش و جزم اندیشى کلیسا و کاملاً عارى از تعقل و تفنن بود; برعکس، در جهان اسلام دانشمندان کم نظیرى چون ابن سینا، خوارزمى، فارابى، محمد بن زکریاى رازى، ابوریحان بیرونى، حکیم عمر خیام، ابن خلدون، و کندى و... بدون هیچ محدودیتى به ترویج دانش در جهان اشتغال داشتند[9] و از سوى حاکمان اسلامى تشویق مى شدند. در علومى نظیر علوم انسانى در شاخه هاى جامعه شناسى، روان شناسى، ادبیات، فقه، تاریخ، جغرافیا و... بهترین دانشمندان ظهور کردند; ادریسى و یاقوت حموى و بیرونى از جغرافى دانان بزرگ و داراى تألیفات زیادى در علوم مختلف بوده اند.[10]

ادبیات در این دوره در شرق (جهان اسلام) در اوج فصاحت و بلاغت و زیبایى بود و شاعران و ادیبان این دوره در طول تاریخ کم نظیر بودند; شاعرانى چون فردوسى، رودکى، غزنوى، سنایى، خاقانى، جامى، مولوى، سعدى، حافظ، و شعرایى که در قلمرو اسلام اشعارى به زبان عربى مى سرودند.[11]

در این دوره مورخان کم نظیرى چون ابن اسحق، ابن هشام، طبرى، مسعودى، ابن ندیم، دینورى، یعقوبى و... به بهترین شیوه به نگارش پرداختند. آنها علاوه بر ثبت تاریخ، در علومى نظیر نجوم و ادبیات مهارت داشتند که در زیبانگارى آثارشان مؤثر بود.[12]

در علوم عقلى، اعم از فلسفه، ریاضیات، هندسه، موسیقى، هنر، نقاشى و مجسمه سازى، جهان اسلام در اوج ترقى و براى جهان غرب الهام بخش بود. خیام و خوارزمى از جمله ریاضى دانان جهان اسلام بودند.[13]

در علم فیزیک و شیمى ابن هیثم بزرگ ترین فیزیک دان (نورشناس)، و جابر بن حیان، بزرگ ترین شیمیدان[14] این دوران بودند.

شهرهاى کشورهاى اسلامى آباد و با معمارى هاى زیبا مزین و با ساختمان هاى مجلل و شیک، نمایى دیدنى و باشکوه از امپراطورى اسلامى را به رخ غربیان مى کشید و آنها همواره آرزو مى کردند که در شهرهاى اسلامى به سیاحت بپردازند و در همین راستا بود که افرادى مثل مارکوپولو و... در شهرهاى امپراطورى بزرگ اسلامى به سیر و سیاحت مى پرداختند و سفرنامه مى نوشتند و از بین دانشمندان اسلامى نیز افرادى چون ناصر خسرو و ابن بطوطه و سعدى ومقدسى بدین کار پرداخته و گزارش هاى زیبا از اوضاع شهرهاى اسلامى داده اند که همگى نشان دهنده ى رونق دانش معمارى و مهندسى و عمران و آبادى شهرهاى اسلامى است.[15] مدارس علمى و دینى و مساجدى که در کنار آنها کتاب خانه هاى عظیم با معمارى زیباى اسلامى ساخته مى شد، یکى از مظاهر پیشرفت جوامع اسلامى است که غربیان در ساختن مراکز علمى خود اقتباس نمودند و کالج هایى به شکل مدارس دینى جهان اسلام ساختند.[16]

از لحاظ اقتصادى و کشاورزى و دام دارى نیز جوامع اسلامى مولّد و صادرکننده ى محصولات فراوانى بودند و تکنولوژى کشاورزى و فن آورى را از طریق اسپانیا به اروپاى شرقى و غرب و اروپاى مرکزى انتقال مى دادند. اسپانیاى اسلامى، کشت برنج، گندم سیاه، نیشکر، انار، پنبه، اسفناج، مارچوبه، موز، گیلاس، پرتقال، لیمو، به، گریپ فروت، هلو، خرما، انجیر، توت فرنگى و زنجبیل را از آسیاى کشورهاى اسلامى فراگرفت و این همه را به اروپاى مسیحى آموخت. باغ دارى، و ایجاد تاکستان ها و گل کارى و پرورش دام و طیور در تمام جهان اسلام از رونق چشم گیرى برخوردار بود که اقتصاد کشورهاى اسلامى را در بالاترین درجه ى رشد نشان مى داد.[17]

استخراج معادن طلا و نقره، روى، مس، آهن و سرب، زاج، گوگرد و جیوه نیز در رونق اقتصادى بسیار مؤثر بود. بافت قالى ها، پرده هاى زربفت، پارچه هاى ابریشمى، شال و انواع پارچه هاى نخى و پشمى و لباس هاى رنگارنگ در کارخانه هاى جهان اسلام رواج داشت و اروپاى مسیحى از این جهت کاملاً وابسته به جهان اسلام بود.[18]

صنعت کاغذسازى را اولین بار جوامع اسلامى آغاز کردند. نخستین کارگاه کاغذسازى، در قلمرو اسلام، به سال 178 هـ، / 794 م در بغداد به دست فضل بن یحیى، وزیر هارون الرشید گشوده شد، آن گاه مسلمین آن را به سیسیل و اسپانیا بردند و از آن جا به ایتالیا و فرانسه رسید. این اختراع به هر جا رسید تألیف کتاب را آسان کرد و در ماندگارى و آموزش علوم تحولى بزرگ پدید آورد و استنساخ کتب نیز پس از رواج کاغذ رونق یافت. در بیشتر شهرها نیز کتاب خانه هاى عمومى تأسیس شده بود که تعداد زیادى کتاب داشت و درهاى آن به سوى طالبان علوم باز بود. در کتابخانه ها کاغذ نیز براى مطالعه کنندگان مهیا بود که یادداشت مى کردند.[19]

بیت الحکمه اولین کتاب خانه ى عمومى در جهان اسلام بود. در قرطبه و قاهره نیز کتاب خانه هاى بزرگ تأسیس شد.[20] علاوه بر وجود کتاب خانه هاى عمومى، کتابخانه هاى خصوصى نیز در جهان اسلام فراوان بود; مانند کتاب خانه ى «دارالعلم شاپور» در بغداد، کتاب خانه ى صاحب بن عباد (385 م) که بالغ بر 117 هزار مجلد کتاب در آن وجود داشت. در بخارا در عصر سامانیان کتاب خانه هاى بزرگ و کم نظیر از طرف نوح سامانى در اختیار ابن سینا قرار داشت و در عربستان، المؤید کتابخانه ى صد هزار جلدى داشت و در شیراز عضدالدوله دیلمى کتابخانه اى عظیم بنا کرده بود و در رى، هرات، سمرقند و تاشکند کتابخانه هایى بزرگ تأسیس شده بود، و سید مرتضى سیصد هزار جلد در کتاب خانه ى تخصصى خود کتاب داشت; شیخ طوسى نیز مثل او کتاب خانه هاى عظیمى داشت که حاوى هزاران مجلد کتاب بود;[21] و هزاران کتابخانه در منطقه ى بین النهرین و کشورهاى اسلامى وجود داشت که حاکى از رونق علم در جوامع اسلامى است.[22]

مدارس و دانشگاه هاى بزرگ جهان اسلام نیز از پیشرفت جوامع اسلامى حکایت مى کند.[23] جهان مسیحیت و کشورهاى اروپایى از مدارس جهان اسلام تقلید و در شهرهاى خود اقدام به تأسیس آن مى کردند و در آنها علوم رایج در مدارس و دانشگاه هاى اسلامى را براساس ترجمه ى کتاب ها و توسط استادان تعلیم دیده در جهان اسلام تدریس مى کردند.[24]

براساس اعتراف دانشمندان منصف غرب، جهان اسلام داراى جوامع پیشرفته و در تمام علوم پیشتاز بود و رهبرى جهان را به مدت هفت قرن بر دوش داشت که البته همه ى این پیشرفت ها را مرهون آیات قرآن و کلام پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)مى دانند که مسلمین را به آموزش علم و به تفاهم و وحدت فرامى خواند.[25]