بیا ساقی بده آن آب گلگون که دل تنگ آمده از اوضاع گردون خرد را ازسرای سر بدرکن بر افکن پرده از ، اسرار مکنون
بگوش جان صلای عشق درده رسوم عاقلان را کن دگرگون
به کنج درد و غم تا کی نشینم شکیبایی شد از اندازه بیرون
بیا تا آه آتشناک از دل روان سازیم سوی چرخ گردون
فلک را سقف بشکافیم شاید رویم از تنگنای دهر بیرون
دل وجان را نثاردوست سازیم که غیردوست افسانه است وافسون
رقم کن بردل و جانت ای فیض برات سرخ روئی زاشگ گلگون
فیض کاشانی
توسط : مهدی در انتظار مهدی تاریخ : دوشنبه 86/12/13