همه شب نهادام سر ،چو سگان ،بر آستانت که رقیب در نیاید به بهان? گدایی
مژه ها و چشم یارم به نظر چنان نماید که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی
در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟ به امید آنکه شاید تو به چشم من در آیی
سر برگ گل ندارم ،به چه رو روم به گلشن؟ که شنیده ام ز گلها همه بوی بی وفایی
به کدام مذهب این این به کدام ملت است این؟ که کشند عاشقی را ،که تو عاشم چرایی
به طواف کعبه رفتم ، به حرم رهم ندادند که برون در چه کردی ؟که درون خانه آیی؟
به قمار خانه رفتم ، همه پاکباز دیدم چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی
در دیر می زدم من ،که یکی ز در درآمد که:درآ ،درآ ،عراقی ،که تو خاص از آن مایی